مرور خاطره انگار کار ما شده است
چه لحظه های قشنگی زما جدا شده است
مرور می کنم هر روز خاطرات قدیم
دوباره زخم دل انگار وا شده است
دوباره در پی چیزی ز جنس گمشده ها
گمان برم که اکنون سخت نخ نما شده است
همای اوج سعادت به بند ودام تو باد
که بخت خوب تو از خواب پا شده است
برای خاطر من ساخت قطعه , ساز جهان
ولی تمام نت اش صد هزار لا شده است
دلم از این همه پرسش که پاسخی نشنید
تمام هفته و روزش پر از چرا شده است
دوباره فرصت نو از کفم برفت _ افسوس
دوباره نقطه سر آغاز ماجرا شده است
دریغ و حسرت وافسوس و ماجرایی نو
تمام جسم زبانم خدا خدا خدا شده است